41

mEhDi | 86/9/30 | comments()

40

باران هم
و کلاغ ها نبودند
که در امتداد سایه های آذر
نیمکت به فراموشی سپرده شد.

mEhDi | 86/9/21 | comments()

39

دارم تموم میشم [بدون هیچ علامت تعجبی]

mEhDi | 86/9/7 | comments()

38

خاموش شد سیگار من/او/تو/ما/شما/آنها بر روی فرش ، انگار!!!!

mEhDi | 86/8/26 | comments()

37

زخم ها جانی بگیرد کاش
کاش طوفانی بگیرد کاش

mEhDi | 86/8/19 | comments()

36

میگن زندگی دو دوره داره :
یه وقتایی باید خاطرات رو ساخت ؛
و یه وقتایی باهاشون زندگی کرد!
منم انگار...

mEhDi | 86/8/13 | comments()

35

روز - شب -حرف - آزمون - تقاطع - چهارشنبه - مداد پاک کن - پیامک - کاغذ - خط خطی - آلولاکتوز - خدا - کوله پشتی - مرگ - بهانه - تنهایی - علی - ریزش مو - باران - بزرگ علوی - مارپیچ - موزیک - گربه قرمز - ای ول - رفیق - سرماخوردگی - خنده - چلچراغ - دختربازی - لگاریتم - دستمال کاغذی - آینه - سگ تو ذرت - خواب - آدامس - ویتامین ث - بروبچ - آرامش - عمران صلاحی - پرسپولیس - ساعت - کاپشن - دوچرخه - مارکز - سکوت - گاج - بازی - جام جم - ایرانسل - زمستان - آنتالپی - رضا صادقی - نود - کارت ملی - ویزیت - قفس - آغاز - تشکر - هیچی - زندگی

mEhDi | 86/8/5 | comments()

34

خیلی ها رفتن
خیلی ها موندن
میخواستم بیام بنویسم چقدر از دریا ما دوریم
اما حالا فهمیدم انگار خیلی ها به دریا نرسیده رفتن
یا یواشکی به دریا رسیدن
و ما نفهمیدیم.

mEhDi | 86/7/25 | comments()

33

قرار به حرف زدنه
از اول تا آخر
وسط این عبور و مرور
میون این روزهایی که روشنیش چشم رو میزنه
درسته یه حرفهایی به ذهن میاد
اما به زبون آوردنش سخته
آدم می مونه چی بگه

mEhDi | 86/7/12 | comments()